Welcome to Hibye City
سلام رضا رفته خونه پسر خاله اش تا من بشینم پروپزالم رو بنویسم. ............................... آنجایستان محل کارم رو می گم تمام انرژیم رو می گیره .................................. زندگیم به طور دراماتیکی عوض شده دوست دارم از آنجایستان براتون تعریف کنم از چیزهای عجیب و غریبی که می بینم ...................................... دلم برای نوشتن تنگ شده همون قدر هم نوشتن یادم رفته
نوشته شده در جمعه 91/8/19ساعت
7:37 عصر توسط م.ک. نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |