سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Welcome to Hibye City












Whenever Richard Cory went down town,
We people on the pavement looked at him:
He was a gentleman from sole to crown,
Clean favored imperially slim.

And he was always quietly arrayed,
And he was always human when he talked;
But still he fluttered pulses when he said,
“Good-morning,” and he glittered when he walked.

And he was rich – yes, richer than a king-
And admirably schooled in every grace:
In fine, we thought he was everything
To make us whish what we were in his place.

So on we worked, and waited for the light,
And went without the meat and cursed the bread;
And Richard Cory, one calm summer night,
Went home and put a bullet through his head.
Edwin Arlington Robinson

.................................
پ.ن.1 این شعر رو خیلی دوست دارم
         آدمی که همه ارزو داشتند جای اون باشند
       آدمی با سلوک شاهانه که مردم گشنه و گدای کوچه و بازار
       آرزو داشتند جاش باشند
       یه روز آرم تابستونی ...
پ.ن.2 عجب دنیای عجیبیه!

 


نوشته شده در جمعه 90/2/23ساعت 11:0 عصر توسط م.ک. نظرات ( ) | |

سلام
انقد حرصم می گیره
انقد حرصم می گیره
از دست این خانم هایی که
خودشون کار می کنند
بعد تا به یه ضبط تلویزویونی می رسند
برای خودشیرینی
می گن «مشکل امروز جامعه ما
این است که خانم ها ساعات بسیاری را
خارج از خانه و در سرکار سپری می کنند»
آدم دلش می خواد به این همه وقاحت فحش بده
خانم محترم
خانم مشاور رییس جمهور
شما چی؟
شما که بعد از تموم شدن ضبط برنامه
ساعت 9 شب تازه می گی من باید برم به جلسه ام برسم
ساعت چند می رسی خونه؟
شما خانواده ات دچار بحران نمی شن؟
بحران فقط برای اون زن های بیچاره ای که
به خاطر یه لقمه نون
با کمتر از حداقل حقوق مقرر و بدون بیمه کار می کنن؟
فقط این زن ها امنیت خانواده
و در نتیجه امنیت جامعه رو به خطر انداختن؟
شما چی؟
شما که تند تند آیه قرآن و حدیث و سیره ردیف می کنی
شما چی؟
استغفرالله ...
شما که اهداف متعالی دارید
به قول خودتون دنبال «حیات طیبه» هستید
شما حتما می خواستید ثابت کنید که
«در جامعه اسلامی
زنان دوش به دوش مردان
برای تعالی جامعه تلاش می کنند»
حتما می خواستید ثابت کنید
«حجاب محدودیت نیست، مصونیت است!»
خانم مشاور رییس جمهور
خیلی دلم می خواد ...
..............................................................................
پ.ن.1 نکته جالبش اینه که
    کارشناس مرد برنامه
    بیشتر از این خانم
    یه سری اقتضائات روز و مشکلات خانم ها رو درک می کرد
پ.ن.2 این حرفها باعث یه تجدیدخاطره مزخرفی هم شد
اینکه چهار سال و نیم
یه مشت زن رو تحمل کردم
یه مشت زن که همیشه
رفتارشون ناقض حرف هاشون و
حرف هاشون هم ناقض رفتارشون بود
هر جا هم کم می آوردند
از اسلام مایه می ذاشتند
پ.ن.3 من فردا کنکور آزاد دارم
          فکر می کردم خیلی بارمه
         ولی با یک حساب سرانگشتی
         دیدم زرررررررررشک!
پ.ن.پ.ن.1. امروز فرداست
یعنی من رفتم کنکور آزاد دادم
دیشب خسته بودم
خابم برد
نتونستم اینو پست کنم
کنکور آزاد 74 تا سوال بود در کل
یا 150 دقیقه وقت
امتحان 8 شروع شد
تا 10 و نیم نذاشتند
بیایم بیرون
سیستم چقدر می تونه احمق باشه آخه؟
پ.ن.پ.ن.2. امروز یه نفر خیلی بد دلم رو شکوند
داشت می رفت مکه
من براش هدیه گرفتم
هدیه امو وسط خیابون انداخت
و رفت
انقد دلم شکسته حتی گریه
هم نمی تونم بکنم
بغض گلوم رو گرفته

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/22ساعت 9:54 عصر توسط م.ک. نظرات ( ) | |

سلام
چند وقت پیش
صبح که توی تاکسی نشسته بودم
داشتم تشریف می بردم سر کار
طبق معمولم تو ترافیک کشنده نیایش بودم
رادیوی ماشین روشن بود
برنامه صبح شبکه جوان: جوان ایرانی، سلام!
مجری برنامه (خانوم صداقتی)
شروع کرد به خوندن یه متن
چند جمله که خوند
گفت نویسنده ما مَرده،
منم مجبورم این متن رو بخونم
ولی این مهدی حاجی پروانه رو بعدا می کشم
موضوع از این قرار بود که
فاطمه آلیا، نماینده مجلس
گفته بود که
خانم¬ ها می تونند با طلاهای خودشون یک بانک تاسیس کنند!
مجری رادیو گفت فکر می کنید تبلیغات این بانک چجوری میتونه باشه؟
«بهتر از بانک ملی و ملت و سینا
                    بانک شمسی خانم اینا!»
یا جوایز قرعه کشی بانک شمسی خانم اینا:
«هزاران سرویس طلا
هزاران آدرس طلافروشی
هزاران شوهر خوب و سر به زیر و حرف گوش کن»
بعدم گفت فکر کنید که
اون وقت همه آقایون می شند کارمند بانک خانوم هاشون
بعد ما خانوم ها قبل از رییس جمهور
مشکل بیکاری رو تو ایران حل می کنیم.
...................................................
پ.ن.1. من که داشتم از خنده می مردم
            ولی روم نشد جلوی اقای راننده بخندم
پ.ن.2. جدا از اینکه قدری توهین آمیز بود
درباره نظر خانوم نماینده محلس نمی خوام قضاوت کنم

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/7ساعت 9:15 عصر توسط م.ک. نظرات ( ) | |

   1   2      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت